قلابی نباشیم!

جامعه رختکنی. اصطلاحی در جامعهشناسی امروز که طیف وسیعی از جوامع بشری را دربرمیگیرد. جامعهای که به رفتارهای رختکنی عادت میکنند ، آن را به سبکی از زندگی برای خود تبدیل مینمایند و ناخودآگاه به دیگران نیز منتقل میکنند.
شاید بپرسید که رفتارهای رختکنی به چه رفتارهایی گفته میشود؟
و جامعه رختکنی چگونه جامعهای است؟
یک روانشناس بالینی که در حوزه جامعهشناسی نیز پژوهشهایی دارد در همین رابطه به روزنامه اطلاعات میگوید:
رفتارهای رختکنی همانطور که از اسمش پیداست ، به مجموعه گرایشهای مقطعی گفته میشود که در افراد به صورت رفتارهای مقطعی خودش را نشان میدهد و بعد از مدت کوتاهی انقضای آن تمام میشود و رفتارهای جدیدی جایگزین آنها میگردد.
از زینب ولیان میخواهیم بیشتر در این مورد توضیح بدهد:
این گرایشها میتواند شامل گرایشهای اپیدمی شده مد باشد که به صورتهای مختلف در جامعه رشد میکند. مثل مدلهای مختلف آرایش ، مدل چهره ، مدل لباس و یا هر چیز دیگر. اما وجه مشترک همه آنها در اینست که این گرایشها کاملا مقطعی هستند و ریشه در فرهنگ ، سنت و یا عرف جامعه ندارند. حتی ممکن است ریشه ذاتی و فطری نیز نداشته باشند.
به نظر شما رفتارهای رختکنی در جوامع کمتر توسعه یافته بیشتر دیده میشود یا جوامع پیشرفته؟
رفتارهای رختکنی در جوامع کمتر توسعه یافته و جوامعی که با عجله از سنت به سمت مدرنیته حرکت کردهاند ، بیشتر دیده میشود. اما در کشورهای پیشرفته به دلیل آنکه این مسیر را زودتر از بقیه پشت سر گذاشتهاند ، رفتارهای رختکنی عادی تلقی میگردد و حتی در قالب رفتارهای معیار به سایر کشورها نیز راه پیدا میکند. چنین جوامعی بر مبنای سرمایهداری و مصرفگرایی پایهریزی شدهاند و صنعت مدلیگ و برندسازی در واقع از همین کشورها آغاز شده است.
اما در جوامع کمتر توسعه یافته ، رفتارهای رختکنی جزو رفتارهای ناکارآمد و سطحی تلقی میگردد. چون منشا آنها مشخص نیست و ریشه در رفتارهای نمایشی ، گرفتن توجه و حتی وسواس فکری و اختلالات شخصیتی دارد.
فضای مجازی چه نقشی در شیوع رفتارهای رختکنی دارد و آیا سلفی گرفتن یک رفتار رختکنی محسوب میشود؟
شاید اگر بگوییم فضای مجازی مهمترین عامل شیوع رفتارهای نمایشی در عصر حاضر است اغراق نکردهایم و سلفی گرفتن یکی از نمادهای بارز این رفتارها در طیفهای مختلف جامعه است. در علم روانشناسی ، سلفی گرفتن یک نوع سندروم محسوب میشود. سندرومهای روانشناختی ، اپیدمیهای شایعی هستند که از دل آنها اختلالات زیادی بیرون میآید. افرادی که مرتبا از خودشان عکس میگیرند و در شبکههای مجازی به اشتراک میگذارند ، در واقع سعی دارند ، بهترین وجه خود را به مخاطب نشان بدهند که ممکن است از یک خودشیفتگی مزمن نشات گرفته باشد.
به طور مثال فردی خود را طبیعتگرد نشان میدهد و مرتبا از سفرهای خودش فیلم و عکس میگیرد و در صفحات مجازی به اشتراک میگذارد در حالیکه هیچ تفحصی در مکان مورد نظر انجام نداده و آخر کار در طبیعت زباله هم میریزد! بروز چنین رفتارهایی معمولا در اثر شکلگیری یک اپیدمی رایج میشود نه با هدف طبیعتگردی و معرفی پتانسیلهای گردشگری. طبیعتگردی و عکاسی از طبیعت یک تفریح سالم به شمار میرود ولی وقتی به ابزاری برای توجه گرفتن و یا درآمدزایی تبدیل میشود ، جامعه هدف را به سمت رفتارهای رختکنی سوق میدهد. به هر شکل رفتارهای نمایشی اگر با انگیزه تایید گرفتن انجام شود ، تاییدی کاذب به دست میآورد. چون فقط بخش کوچکی از زندگی و شخصیت آدمها را به نمایش درمیآورد و سایر جنبهها از دید مخاطب پنهان میماند و اگر صرفا هدفی نمایشی داشته باشد ، باز هم دچار اغراق است. چون واقعیت زندگی ، چیز دیگری است.
مخاطبان صفحات مجازی و بلاگرها چقدر این جریان را تقویت میکنند؟
خیلی زیاد. مخاطبان وتاییدکنندگان صفحات مجازی ، خواسته یا ناخواسته به شیوع رفتارهای نمایشی در جامعه دامن میزنند. برخی از بلاگرها چنان حرفهای و حساب شده عمل میکنند که در مدت کوتاهی به اهداف خود میرسند. آنها راه تحریک کردن مخاطب و ایجاد جذابیتهای لازم را بلدند و از شبکههای مجازی به عنوان یک رسانه موثر برای تبلیغ اهداف خود استفاده مینمایند.
فکر میکنید دلیل اینهمه گرایش چیست؟
بخشی از این وقایع به دلیل آن اتفاق میافتد که افراد جامعه تفریح مناسبی ندارند ، به روزمرگی افتادهاند و یا به دنبال کسب درآمد از طریق فضاهای مجازی هستند.
متاسفانه در کشور ما تفریحات سالم از تنوع زیادی برخوردار نیستند و اگر هم باشند به مردم آموزش داده نمیشوند. رفتارهای نمایشی نه تنها نفی نمیشوند بلکه تبلیغ هم میگردند که بخشی از آن به غریزه لذتجویی آدمها برمیگردد. فعالین فضاهای مجازی با شعارهایی از قبیل دم را غنیمت دان ، در لحظه زندگی کن و در دنیا هیچ کس مهمتر از خودت نیست ، به این گرایشها دامن زده و آن را به یک فرهنگ یا سبک زندگی تبدیل میکنند. در حالیکه اولویت دادن به خود با خودخواهی کاملا متفاوت است.
آیا مصرفگرایی هم میتواند عامل بروز رفتارهای رختکنی باشد؟
بله حتما. بعد از انقلاب صنعتی در فرانسه ، میل به مصرف کردن و تنوع در کالاهای مصرفی در جوامع بشری بسیار زیاد شد که تولید انبوه و ماشینی را درپی داشت. این مسئله موجب پیدایش صنعت مد و مروجان آن در جهان شد و به سبکی از زندگی در جوامع بشری تبدیل گردید. در گذشته آدمها هر چیزی را که نیاز داشتند ، میخریدند. اما امروز دیگر نیاز ، انگیزه مصرف نیست. بلکه تنوع و تبلیغ ، عامل خریدن هر چیز است.
به طور مثال: من چند دست لباس یا کیف و کفش مناسب دارم اما از آنجا که مد روز نیستند ، به خریدن اجناس جدیدتر روی میآورم تا از قافله عقب نمانم و از دیگران تایید بگیرم و یا شاید عقدههای روانی و نبود اعتماد به نفسم را پوشش دهم. برخی هم برای آنکه طبقه اجتماعیشان را پنهان کنند به مصرف گرایی روی میآورند.
این اغراق ممکن است تا جایی پیش برود که فردی کرایه منزلش را نتواند پرداخت کند اما برای پوشش یا آرایش خود از برندهای معروف و گران قیمت دنیا استفاده کند!
همه اینها الگوهای رفتاری خاصی در جامعه ایجاد میکند که میتواند اپیدمی شود ، بدون آنکه اصالت داشته باشد.
به نظر شما فرهنگ جامعه و شرایط اقتصادی حاکم بر آن ، چقدر در بروز این رفتارها موثر است؟
به طور قطع اقتصاد و فرهنگ جامعه در این زمینه بسیار تعیینکننده است. دختران و پسرانی که به سن ازدواج میرسند و نمیتوانند تشکیل خانواده بدهند ، ترجیح میدهند به لذتجوییهای آنی بپردازند.
پسر جوانی که هیچ امیدی به خریدن خانه ندارد و درآمد ماهیانهاش حتی اگر سالها کار بکند ، کفاف ساختن یک زندگی ساده را هم نمیدهد ، مجبور است یک مصرفکننده صرف باقی بماند و به روزمرگیهایش بپردازد. وقتی اهداف منطقی برای افراد یک جامعه دور از دسترس باشد ، آنها اهداف قابل دسترستری را جستجو میکنند تا حداقل امنیت روانیشان تامین گردد. برای این دسته از افراد ، لذتجویی و خوشگذرانی ، سادهترین و سریعترین راه رسیدن به آرامش است که گاهی اسمش را روشنفکری و تجددگرایی هم میگذارند.
افسردگی یکی دیگر از عوامل مصرفگرایی و انجام رفتارهای نمایشی است. این بیماری که از لایههای پنهان زیادی برخوردار است در افراد به صورتهای مختلف ظاهر میشود. به نمایش گذاشتن افراطی روزمرگیهای زندگی در فضای مجازی از مظاهر مهم افسردگی است. مثل جشن طلاق ، جشن فارغالتحصیلی ، ماهگرد تولد ، سالگرد آشنایی و غیره. در حالیکه مخاطبان از آن روی سکه خبر ندارند و بدون توجه این سبک زندگی را همانندسازی میکنند.
رفتارهای نمایشی در بحرانهای اجتماعی چگونه خودشان را نشان میدهند؟
گاهی رفتارهای نمایشی نوعی اعتراض به شرایط موجود هستند. یعنی افراد به جای آنکه شرایط زیستی خود را تغییر بدهند به بدن خود دست میزنند و یا پوشش ظاهری خود را عوض میکنند.
شاید در اینگونه رفتارها هیچ عقلانیت و یا زیباییشناختی وجود نداشته باشد اما موجی که در جامعه راه میافتد آدمهای زیادی را به دنبال خود میکشد. گاهی آدمها انقدر مشغول انجام یک رفتار میشوند که چشمشان چیز دیگری را نمیبیند و گوششان چیز دیگری را نمیشنود. این موضوع در بحرانهای اجتماعی نیز دیده میشود. گاهی یک جریان اعتراضی در واکنش به موضوعی در جامعه شکل میگیرد و افراد بسیاری را نیز با خود همراه میکند. در حالیکه تعداد زیادی از این افراد ، شناخت دقیقی از چالش موجود و راههای برون رفت از آن ندارند و فقط برای همسو شدن با موج ایجاد شده وارد جریان اعتراضی میشوند.
مشابه این پدیده را در وقایع اخیر و بحران جنگ در کشور هم میبینیم.
اینکه عدهای با جریانات موافق جنگ همسو میشوند و عده دیگر با این جریانات مخالف هستند. بدون آنکه پشتوانه اطلاعاتی و تحقیقاتی کافی داشته باشند و فقط بر مبنای احساسات ، دیدهها و شنیدهها اظهار نظر میکنند. رفتارهای اینچنینی قطعا نمایشی و رختکنی هستند که تاریخ انقضای خودشان را دارد اما افراد قدرت تشخیص آن را ندارند. چون هیچ کس نمیتواند یک موج را وادار به تفکر بکند.
برای جلوگیری از اپیدمی شدن رفتارهای نمایشی چه پیشنهادی دارید؟
برای اینکار جامعه باید از غنای کافی برخوردار باشد تا بسترسازیها و فرهنگسازیهای لازم انجام شود. به عبارتی دیگر ، دغدغه فرهنگی باید به برنامه فرهنگی تبدیل شود. قوانینی که وضع میشوند باید همگام با عصر خودشان باشند و قابلیت اجرایی داشته باشند تا مردم قوانین خودشان را وضع نکنند.
متاسفانه در جامعه امروز مشاغل فیک و قلابی زیاد شده است. ما هم وکیل قلابی داریم و هم قاضی قلابی. هم روانشناس قلابی داریم و هم جامعهشناس قلابی. به همین ترتیب روزنامهنگار قلابی ، پزشک قلابی ، معلم قلابی و و و . قاعدتا در کنار این مجموعههای قلابی ، نباید از آدمهای معمولی انتظار داشت ، رفتار اصیلی از خود نشان دهند.
جامعه بیمار ، مطمئننا رفتارهای بیمارگونه از خود نشان میدهد.
برای جلوگیری از اینهمه رفتارهای قلابی و نمایشی باید جریانات اصیل تقویت شود و فرهنگسازی سرلوحه برنامههای آموزشی جامعه قرار بگیرد. هر کسی میتواند از خودش شروع کند و گامهای اولیه را نیز به دیگران یاد بدهد.
اگرچه از قدیم گفتهاند: "خواهی نشوی رسوا ، همرنگ جماعت شو"
اما گاهی لازم است که همرنگ جماعت نشویم و متفاوت عمل کنیم. اگرچه کار بسیار سختی است.
مازندران – مهتاب مظفری سوادکوهی